بیقرار
| ||
ding
پرستو: سلام. من خوبم. مرسی. من نه میتونم بنویسم نه میتونم بخونم. ازم انتظار نداشته باش. اگه بتونم میزنگم. نگران نباش مهر:حتما اینهای را که جواب دادی خودت ننوشتی عمه ات نوشته بهتر نبود اعتراف می کردی
[ جمعه 91/10/22 ] [ 11:47 عصر ] [ مهربان( مهر) ]
[ نظرات () ]
درسته که ظاهرا حاظر نیستی در هیچ دنیایی به تو تعلق داشته باشم ولی با مرور گفتارهایت و نوشتارهایت به این نتیجه خواهی رسید که من به تو تعلق دارم اما همواره ترا دوست خوام داشت و هرگز بهت خیانت نخواهم کرد اما ایا تو نیز خیانت کار نخواهی بود ولی هرگز به ...تو فکر نمی کنم [ سه شنبه 91/10/19 ] [ 11:38 عصر ] [ مهربان( مهر) ]
[ نظرات () ]
سلام عشق من می دونی چقدر دلم برات تنگ شده ؟می دونی دلم واسه صدات لک زده ؟ می دونی چشم هام از بس که ندیدنت سو ندارند؟ می دونی اصلا آروم و قرار ندارم ؟ می دونی من آدم صبوری هستم البته تا کی باید صبر کنم ؟تا کی باید چشم انتظارت باشم ؟ عزیز دوردونه من من فقط بهت می گم دوست ات دارم فقط تو منو آرومم می کنی وگرنه من هیچ وقت اروم نمی شم می دونی کاش اون اتفاقات نمی افتاد همچنان صبوری می کردم من برای شنیدن صدایت لحظه شماری می کنم اما می دانم آخر چه خواهد شد پس خیلی زود پیشداوری نکنید هر چیزی در زمان خودش اتفاق خواهد افتاد حتی فراموشی اما من ماموریتم را تا آخر درست انجام خواهم داد تا عشق از حوادث عبور کند خوب می دونی که من چقدر به تو علاقمندم می دونی که بدون تو زندگی برام مفهومی نخواهد داشت می دونی که تمام نفسم به نفس تو بنده باز حاظر نیستی به موقع جوابم بدی ؟ بازحاظر نیستی جواب پیام ام را هم بدی ؟
به نظرت عشق چه مفهومی دارد ؟ من همه مشکلات را می دانم نقطه افتراق را هم می دانم باز نمی دانم که چرا باید اسیر می شدم ؟ چرا باید این راه دشوار امتحان الهی به من سپرده می شد ؟ من هرگز دنبال فساد روی زمین نبودم و نیستم هرگز الفاظ رکیک بر زبان جاری نمی کنم هرگز برای کسی ادا در نمی آورم هرگز کسی را تحریک نمی کنم چه به حرفهایم و چه با نگاهم و... من هرگز از انسانیت خارج نمی شوم
. نمی دانم چی کار باید بکنم ولی خیلی دلم برات تنگ شده عزیزم ادامه دارد [ پنج شنبه 91/10/14 ] [ 7:29 عصر ] [ مهربان( مهر) ]
[ نظرات () ]
وقتی سرقفلی ملکی را داری نمی تونی در ملک سرقفلی هر کاری انجام بدی چون ملک ات حساب می شه ولی اجازه صاحب ملک برای تقیر شغل الزامی است می تونی مکانی درست کنی که هر وقت حوصله نداشتی هرچی شیشه داشتی اونجا بشکنی می تونی مکانی امن برای آرامش خود کنی می تونی به دیگران واگذارش کنی ولی اجازه صاحب ملک الزامی است وقتی سرقفلی دلی را داری می تونی باهاش هر کاری بکنی نیازی به صاحب دل نیست چون صاحب دل دل اش را تقدیم تو کرده می خوای استفاده کن واسه خودت نگهدار ... ویا واگذار کن ولی اگر واگذار کردی بالا غریتا به یک گوهر شناس بسپارش چون دلم من نباید دست هر کسی بیفتنه گوهر دل را نزن بر سنگ هر ناقابلی صبر کن پیدا شود گوهر شناس قابلی [ سه شنبه 91/10/12 ] [ 10:20 عصر ] [ مهربان( مهر) ]
[ نظرات () ]
امام علی علیه السلام می فرماید : [ سه شنبه 91/10/12 ] [ 10:2 عصر ] [ مهربان( مهر) ]
[ نظرات () ]
سکوت سرشار از ناگفته هاست حرکات ناکرده و اعتراف به عشق های نهان و شگفتی های بر زبان نیامده دراین سکوت حقیقت ما نهفته است حقیقت تو و حقیقت من آحمد شاملو [ یکشنبه 91/10/10 ] [ 10:55 عصر ] [ مهربان( مهر) ]
[ نظرات () ]
پرستو جان دلم امشب غمینه دلم از عشق تو بی سرزمینه دلم دلدار می خواهد عزیزم مصیبت نامه ام امشب همینه پرستو جان گرفتارت شدم من چنین خود کرده بیمارت شدم من پرستو جان دلم دیونه گشته اسیر چشم آن دردانه گشته پرستو جان بنا دارم بمیرم خدا را اینچنین شاهد بگیرم اگر مردم ز درد عشق مردم ار آن پس که به دست ات دل سپردم پرستو جان دوس ات دارم عزیزم که گویم که چرا من اشک ریزم پرستو جان دلم مرحم نگشتی عطش از عشق تو هم کم نگشتی پرستو جان رو ندارم رو ندارم به جانت هم دل پررو ندارم پرستو جان من بمیرم من بمیرم مرا دریاب امشبم آرام گیرم [ شنبه 91/10/9 ] [ 8:14 عصر ] [ مهربان( مهر) ]
[ نظرات () ]
پرستوجان پرستوجان ببین عشقت چه ها کرد مرا آواره آن کوچه ها کرد پرستو جان دلم دریاب عزیزم وگرنه همچنان من اشک ریزم پرستو جان بیا دردم دوا کن بیا عشقم ببین و بر ملا کن پرستو جان بمیرم من برایت بگردم دور آن کوچه سرایت پرستو جان برایت من بمیرم چه جوری غیر ازین آرام گیرم پرستو جان پر و بالم شکسته شدم خاموش از الفاظ خسته پرستو جان الهی غم نبینی الهی روز خوش هم کم نبینی الهی رخصتی خوشبخت بینم پرستو چیره بر هر سخت بینم پرستو جان فدای تو بگردم فدای آن صدای تو بگردم پرستو جان الهی من فدایت فدای آن قشنگی صدایت پرستو جان بمیرم من برایت بمیرم من برای آن چشایت پرستو رخصتی پایت بیفتم میان آن قدمهایت بیفتم پرستو مهر کو مهری نشسته به وهمش یک پریچهری نشسته پرستو پر بزن آرام گیرد میان غصه و غم نام گیرد پرستو عشق بازی هم هنر نیست میان غصه و غم معتبر نیست پرستو راز دار من شدی تو نگهدار دل سنگم شدی تو پرستو غصه هایت را رها کن بیا عشقم ببین و بر ملا کن پرستو مهرز تو دیونه گشته میان غصه ها همخانه گشته پرستو جان دعایم کن بمیرم میان تل خاک آرام گیرم
[ جمعه 91/10/8 ] [ 1:18 عصر ] [ مهربان( مهر) ]
[ نظرات () ]
تو هنوز معنی گرفتاری رو نمی دونی؟ تو با ادامه این وضعیت به مشکلات ات می افزایی تکلیف ات را با خودت روشن کن شما زنها نمی دونید که نباید عاشق کسی بشید وگرنه همه چیزتون را از دست خواهید داد برای زندگی باید مقاومت کنی بجنگی وگرنه زندگی خاموش لذتی نداره که
[ جمعه 91/10/8 ] [ 8:31 صبح ] [ مهربان( مهر) ]
[ نظرات () ]
پرستو جان کجایی جان فدایت بگو تا کی بگردم رد پایت فدای آن دو چشمان سیایت کجایی نازنین جانم فدایت
پرستو رخصتی ده با صدایت بیا شافی رها کن جان فدایت صدایم کن بیفتم من بپایت که تا سرمه کنم آن خاک پایت
دعا کردم ترا خوشبخت بینم هزاران دسته گل بر تخت بینم بیا شافی بیا دورت بگردم چو نوری من ندیدم سخت بینم
بیا امشب مرا از غم رها کن بیا بنشین و عشقم بر ملا کن بیا تا بشنوم صوت شفا بخش بیا امشب تو درد من دوا کن
الهی من به قربانت بگردم فدای آن دو چشمانت بگردم بیا تو نازنین دلدار من باش بیا رخصت بده دورت بگردم
پرستو پربزن تنها نشستم میان اینهمه غمها نشستم مرا ده رخصتی در پیش من باش صدایت بشنوم چشمامو بستم
[ چهارشنبه 91/10/6 ] [ 10:22 عصر ] [ مهربان( مهر) ]
[ نظرات () ]
|
||
[قالب وبلاگ : تمزها] [Weblog Themes By : themzha.com] |