تا چند روز پیش هروقت بهش می گفتم بی معرفت بهش بر می خورد می گفت من بی معرفتم مگه. ناراحت می شد امروز که بهش گفتم بی معرفت خندید و گفت مگه زن با معرفت هم دیدی فرصت نشد بهش بگم که لیلی هم وقتی فهمید مجنون دوس اش داره یه سنگ برداشت کوزه مجنون و شکست مجنون بیچاره فقط همون یه کوزه را داشت دوستاش بهش خندیدند گفتند تو عاشق لیلی شدی اون ازت متنفره ولی مجنون گفت همینکه کوزه منو شکونده معنی اش اینه که دوستم داره

چرا قبول نمی کنی که دوستم داری ؟! من متوجه شدم که تو واقعا دوستم داری اما خوب نباید بروز بدی چون می ترسی پرروی کنم

وقتی می دونی شفا می دی چرا دریغ می کنی ؟

بدان که خداوند ترا فرستاده بنده اش را نجات بدی

وقتی آدم یک چیزی را به کسی می سپاره حتما نمی خواد که به آن سپرده صدمه بخوره  وگرنه دلیلی برای سپردنش وجود نداشت می تونست ولش کند اما وقتی دلت و سپردی دست کسی که راه به را بخواد تحقیرش کنه و خورد اش کنه توهین کنه همه را به نفع خودش تفسیر کنه دیگه چه سپرده ای تو داری من دلم و سپردم به تو تو انواع بلا ها را سرش آوردی هر روز شکوندی سوزوندی تحقیراش کردی داغ اش زدی ... به نظرت بازم چیزی مونده که با دل من نکردی رسم جوانمردی نیست که آدم هدیه اش را پس بگیره منم دلم و ازت پس نمی گیرم مال خودت هر کاری دوست داری باهاش بکن اما اگر  شکوندی و دورش انداختی مجبورم ورش دارم نوازش اش کنم خودم ازش مراقبت کنم تر و خشکش کنم دوباره جوش بخوره  شاید به درد یک یتیم بینوایی بسوزه و بخوره بخواد براش مهربونی کنه بوی تو زودتر از خودت اومد به خونه مطمئن باش خودت هم خواهی آمد آدمی  نباید آن چیزی که در سرنوشت اش هست در کس دیگری جستجو کنه اشکال همینجاست تو بگو طاقت فقط  یک بار شکستن دلت و داری? بقیه اش  پیش کش ... البته سپرده من حتما بدردت خواهد خورد ولی تو اینو نمی دونی نمی تونی بدونی وقتی دلت شکست این دل بدردات خواهد خورد به کمکت خواهد آمد اصلا این دل فقط به یاری تو اومده و بس .

بعضی چیز ها را میشود عوض کرد و بعضی چیز ها را نمی شود مثلا ممکن است دارو مشابه وجود داشته باشد اما عشق مشابه معنی ندارد چون هیچکس نمی تواند جای کس دیگر را پرکند همه چیز در دنیا واحد است وحدانیت مختص خداوند است خداوند هیچکسی را کاملا نظیر کس دیگری نیافریده همه را متفاوت خلق کرده مثلا هیچ برگی در دنیا کاملا شبیه و هم وزن برگ دیگری نمی تواند باشد حتما میکرونی و صوتی باهم فرق دارند چون خداوند واحد است تمام امضاهای خداوند نیز واحد است و آن موجودات مخلوق نیز متفاوت  چون خداوند خالق همه چیزاست خلقت مخلوق نیز واحد است عشق امضای مختص واحد است عشق را نمی شود عوض کرد شاید کسی بتواند معشوق را جایگزین  کند اما عشق جایگزین ندارد  و عشق همیشه عشق است حکایت یک پرنده از میان 100000پرنده است ممکن است پریدن یک پرنده از میان 100000پرنده مقبول بیفتد باید پرواز 100000پرنده را دید بعد قضاوت کرد کدام یکی  بهتر پرواز می کند  شاید چشمهایم را ببندم دیگر شاهد پریدن هیچ پرنده ای نباشم وشاید هم دیگر نتوانم شاهد پریدن حتی یک پرنده باشم نمی دونم بعضی ها وقتی دردشان شروع می شود فریاد می زنند اما من آنقدر درد دارم که از شدت اش به اغما رفتم شاید در طول یک هفته گذشته اندازه 50سال پیر شدم و شاید هم بیشتر خدا را چه دیدی شاید خواست ارزوی عشقم و برآورده کنه انوقتی که واسم آرزوی مرگ کرد و خواست راحت بشم

هرگز فکر نمی کردم اینقدر به من ...داشته باشی همیشه وانمود می کردی ازم ... من کاملا شوکه شدم ولی حالا می دونم که تو هم .... وگرنه اون پیشنهاد و نمی دادی تو هم از ته دلت ... ولی خوب حالا شرایط اینطوریه کاریش نمی شه کرد من اول باید شفا پیدا کنم نمی دانم پیدا می کنم یا نه  برای بهبودی به کمک احتیاج دارم این درد بد دردیه قبل از شفا یافتن مبتلا شدن  ریسک خطرناکیه

فکر می کنی تو شایستگی اش را داری ؟!

من دوست ات دارم  منو هر چی دوس داری صدام کن ولی من دوست ات دارم دارم برات هلاک می شم میمیرم همش از درد توی

عطش دارم برات دیونه تم