بیقرار
| ||
[ یکشنبه 92/8/26 ] [ 11:5 عصر ] [ مهربان( مهر) ]
[ نظرات () ]
[ یکشنبه 92/8/26 ] [ 10:38 عصر ] [ مهربان( مهر) ]
[ نظرات () ]
کودکی از مسئول سیرکی پرسید: [ پنج شنبه 92/8/9 ] [ 11:7 عصر ] [ مهربان( مهر) ]
[ نظرات () ]
جمعه بودخیلی پریشان بودم در طول روز با هیچکسی صحبت نکرده بودم با خودم گفتم اصلا این جمعه بیرون نرو و با کسی هم صحبت نکن اما تلویزیون روشن بود ولی نشد که با کسی صحبت نکنم چون با خودم صحبت می کردم فیس بوک تویتر یو تویوپ مسنجر وبلاگها یکی بعد از دیگری من و آروم نکرد بالاخره ساعت 11شب رفتم تو پارک قدم زدم ساعت 12بود برگشتم خونه خوابیدم نزدیکای صبح بود خواب دیدم عشقم در آغوشمه بغل اش کرده بودم غرق بوسه کرده بودمش آنقدر بوسیدمش که دیگه نا نداشتم فقط می بوسیدمش یک دفعه از خواب پریدم دیدم بالش و بغل کردم نخواستم باور کنم که خواب دیدم همچنان می بوسیدمش یک دفعه صرفه ام گرفت و چشامو باز کردم کاش هرگز بیدار نمی شدم این قصه برایم خیلی عجیب بود چون عشقم کسی بود که هرگز ندیده بودم شاید یک روزی ببینم اش [ چهارشنبه 92/8/1 ] [ 7:0 عصر ] [ مهربان( مهر) ]
[ نظرات () ]
من برای سالیان متوالی دوست ات داشتم و تا حالا ... بهت عشق ورزیدم باعشقت زندگی کردم علاقه ام هرگز از تو کم نشد. شاید ناملایمات زیادی بین من و تو اتفاق افتاده باشد اما من هرگز به تو خیانت نکردم و نمی کنم هرگز به کسی که دل بستم پشت نمی کنم عشق نعمت الهی است به انسان هدیه می شود اگر کسی به عشق خود خیانت کند از زمره انسانیت خارج شده و حیوان درنده و پست لقب می گیرد بنابراین منو دوست واقعی خودت بدان همیشه هشدارها لازم است دلیلی برای خالی کردن دل تصور نکن دوست واقعی کسی است که آدم و با واقعیات روبرو کند نگران هیچ چیزی نباش برای سربلندی تو و خوشبختی تو به درگاه خداوند تضرع و دعا خواهم کرد ضمنا می تونی روی من همیشه حساب کنی برو زندگی ات را بکن و خوشحال باش که یک نفر دوست واقعی داری [ چهارشنبه 92/8/1 ] [ 7:0 عصر ] [ مهربان( مهر) ]
[ نظرات () ]
گلایول اینجا نبود مجبور شدم گل سرخ بزارم
[ چهارشنبه 92/8/1 ] [ 7:0 عصر ] [ مهربان( مهر) ]
[ نظرات () ]
|
||
[قالب وبلاگ : تمزها] [Weblog Themes By : themzha.com] |