سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بیقرار
 
لینک دوستان

وقتی کسی را دعا می کنم می دانم حتما دعایم برایش الزامیست اینکه نفرین آن کس هم برایم الزامی باشد نمی دانم اما دعایم اجابت  خواهد شد کاش نفرین دیگران هم اجابت شود لااقل  برای لحظاتی خوشحال شوند

هر جور می توان بود سخت سنگ دل نامحرم ظالم ویرانگر مخرب طوغیانگر سهمگین

اما آیا صداقت بهترین نیست خوب همه تا اندازه ای بلد هستند ولی اینکه چرا من به هرکس خدمت کردم خیانت می بینم شاید حکایت آن مریض و حکیم باشد که اصلا جایز نیست من نیز نمی پسندم چون حتما بین عشق و نفرت فاصله ها بسیار است چون عشق نباید نفرت شود نیازی هم نیست که نفرت عشق شود چون نمی تواند

نقل است حکیمی را گفتند : آی حکیم دل درد دارم

گفت: دل درد تو از درد دل نیست از اشکم است

مریض گفت : آخر من دلم درد می کند

حکیم  گفت : اینقدر غصه دیگران مخور  اشکمت خوب می شود

مریض گفت :پس چی کار کنم

حکیم گفت :کاری بکن که دیگران نیز از فیض تو بهره مند شوند غصه ترا بخورند چون تو تنهایی غصه دیگران را می خوری   اشکم تو بدرد افتاده پس کاری بکن که دیگران نیز در غم درد اشکم با تو شریک شوند

مریض گفت :ای حکیم دل درد من از  درد توست

حکیم گفت : می دانستم حتما شخصی غصه مرا می خورد وگرنه من نیز الان در پی حکیم بودم

مریض : محکم زد تو گوش حکیم بهش گفت اکنون دردم از ضربتی که نوش تو کردم هست

حکیم گفت : بیا حکیم من الان واقعا مریضم تا آدمی ضربتی نوش نکرده بهای ضربتی که نواخته نمی داند

به خاطر دست خودت هم که شده محکم نزن

 

امام علی علیه السلم :ارزش مرد به اندازه همت اوست و صدق او به مقدار جوانمردى‏اش و دلیرى او به میزان ننگى که از بدنامى دارد و پارسایى او به مقدار غیرتى که دارد (نهج البلاغه )

 


[ یکشنبه 91/11/29 ] [ 7:0 عصر ] [ مهربان( مهر) ] [ نظرات () ]

بعضی وقتها ادمی آنقدر بیماره که هزیان می گوید اما بعضی وقتها هم انقدر بیماره که هزیان هم نمی تواند بگوید بیماری من از نوع دومه  بنا ندارم هزیان بگویم چون نمی توانم و نای هزیان گفتن هم ندارم فقط می گویم ای دوست درد سینه ام همه اش بخاطر توست خیلی خیلی مواظب خودت باش چون  درد درد کسی را نمی شود تحمل کرد

استاد ابراهیمی دینانی:

عشق ...

خوار و خفیف شدن عاشق (سالک) در راه معشوق (حق) است و در پی آن این حال (عشق) عطیه ای ست الهی که از معشوق به عاشق به سبب تحمل سختی ها در راه او وارد می آید که عاشق را بجز از حق، از همه باز میدارد.


[ دوشنبه 91/11/23 ] [ 12:0 صبح ] [ مهربان( مهر) ] [ نظرات () ]

عشق من نمی دانم درد عشق ترا چی کار کنم  نمی دانم درد چشمان ترا چی کار کنم نمی دانم عطش عشقمو چه جوری جواب بدم آرام و قرار ندارم ساکتم اما با فریاد فغان  خاموشم اما شعله ور ساکنم اما بیقرار  غمگینم غیر قابل توصیف پریشانم وحشتناک

عشق من درد عشق تمومی نداره نمی دانم سیلاب مرا به کجا خواهد برد

انقدر سوختم و ساختم که ذغال شدم سپس خاکستر شدم الان از عطش عشق تو به خاک سیاه نشسته ام غریبم درد غربت عشق تحمل ام را از بین برده درد فراق تو جگرم را آتش زده و کباب کرده

گودالی از سیل چشمانم در گونه ام ایجاد کرده که به رودخانه خشک در روز و سیلاب در شب تبدیل شده

عشق من سالهاست برایت می سوزم سالهاست از خودم بیزارم نمی دانم کجا باید بروم چی کار باید بکنم 


[ شنبه 91/11/21 ] [ 7:23 عصر ] [ مهربان( مهر) ] [ نظرات () ]

بعضی وقتها فکر می کنم خطای بزرگی مرتکب شدم چون همیشه صادق بودم دنیا اصلا دنبال صداقت نیست دنبال دروغ و ریا دغل زرنگی و چند رنگی فساد و فسق و فجوره اونوقت من دنبال صداقتم آنم فقط بخاطر دل خودم چندی پیش موضوعی پیش آمد در خواستی از یکی کردم که کمکم کنه تو یک موضوعی به من کمک کنه من بتونم مشکلاتمو پشت سر بگذارم نه تنها کمک نکرد بلکه دیدم موضوعی مطرح کرد که متوجه شدم از هرکسی هم اگر کمک بخوام از اون یکی نباید می خواستم چون اون اصلا برای من نمی خواست شاید نگران خودش بود چیز های رو بشه که نباید می شد اما خوابی دیدم که تعبیر وحشتناکی داشت حماقت من این بود که خدا را ول کرده بودم از کس دیگری کمک می خواستم آدمی نباید با همه صادق باشه می شه به کسانی که به صراحت اعتراف می کنند به آدم دروغ می گویند راست اش را نگفت اما من اینو تجربه نکردم شاید هم نتونم تجربه کنم اما می شود از کسی کمک نخواست می شود بجای  دروغ گفتن به کسی سکوت اختیار کرد امروز به شدت دل آزرده شدم اصلا موضوعی پیش آمد که موضوع من نبود  من همیشه چیز های که احساس می کنم مردم و اذیت می کند سعی می کنم مطرح نکنم امروز عشقم از حرف من بد برداشت کرد شاید هم ناراحتی از ناحیه دیگری بود اصلا من موضوع ناراحت کننده ای مطرح نکردم  و انگاری با سیخی داغ دلمو سوراخ سوراخ کردند بیچاره دل من چطور این همه مصیبت را تحمل می کنه؟!!!!!

هفته گذشته رفته بودم شمال رفتم قبرستان برای اموات فاتحه ای بفرستم رفتم سر خاک خواهر کوچکم سال 53 فوت کرد  سه سالش بود رفتم باهاش کلی درد دل کردم انگاری از سر و کولم بالا می رفت در سراشیبی قبرستان موقع برگشتنی قبری را دیدم که سنگ اش جابجا شده بود دیدم سر مرده پیدا بود شاید 60یا 70 سال از تاریخ فوتش می گذشت با خاک پوشوندم و براش یاسین خوندم چون در جایی بود  که شاید 50 یا 60سال کسی سر خاکش نرفته بود  برگشتم خونه  شب تو خواب دیدم اون بنده خدا بخوابم اومد و گفت امروز مشکل اش حل شد با همون یاسینی که براش خوندم بعد که بیدار شدم دیدم ماها چقدر مشکل برای خودمان درست کردیم که خودمان هم نمی دونیم

این کامنت ها را یک دختر 20ساله ای امروز تو فیس بوک گذاشته بود خیلی به نظرم جالب اومد :

میلـیون مـیلیون تُـن صدا وجـــــود داره...!
ولــــــی فقـــــط و فقــــط ..
یـــــکی شه که وقتـــــی مــــی شنوی ..
دیــــــونه مـــی شــی .

گل تقدیم شما

رابطه ای که توش التماس باشه …
ساعت 9 بزارین دم در خونه تا شهرداری ببره

امروز غروب دلم بشدت بدرد اومد با این درد اش به من فهموند که اگر اینقدر بی بها و کم ارزش اش بشمارم ممکنه برای همیشه بشکنه !!!!!

کاش همه صداقت داشتند مثل دل من بی ریا بودند  گل تقدیم شما


[ یکشنبه 91/11/15 ] [ 7:52 عصر ] [ مهربان( مهر) ] [ نظرات () ]

عشق من دیگر به چهره کسی نظاره نخواهم کرد دیگر دلی ندارم که به کس دیگری بسپارم دلم به تو تعلق یگرفت روحم به تسخیر تو درآمد چطور می شود خدا نگهدار نگفت به کسی که سالها دوست اش داشتم سالها عاشق اش بودم سالها نفسم بر نفس اش بند بود اصولا رسم زمانه اینه که هر چی را بخواهی نخواهی رسید اگر چیزی را نخواستی بر تو تعلق یابد

اما متاسفانه ترا آنگونه یافتم که کاش اینجوری نبودی


[ پنج شنبه 91/11/5 ] [ 9:20 عصر ] [ مهربان( مهر) ] [ نظرات () ]

گل تقدیم شمادیوار دل من آنقدر بلند است که هر کسی نمی تواند وارد حریم دلم شود مگر اینکه پرواز بلد باشد بیا تو پرواز کردن را بیاموز تا بتوانی به حریم دلم رفت و آمد کنی به من گفتی هر چی دوست داری آزادی می تونی بگی خوب من که حیا را قورت ندادم کار عاشق سوختن و ساختن است کار عشق دلباختن است اگر پرواز کردی وارد حریم دلم شدی اگر خودت نخواهی پر بکشی دیوار اجازه خروج بهت نخواهد داد اگر پرستو باشی می توانی در گنجخانه دلم جواهری باشی  که در هیچ جایی یافت می نشود هر چند که بزودی سکوت آغاز خواهد شد سکوت تلخ و ماندگار و عذاب آور گفتی نگو عزیزم غلط کردم دوست ات دارم مگر زبان عاشق به غیر ازین هم می چرخد من روزه  سکوت اختیار خواهم کرد شاید در سکوتم جمله باشد که بر زبان جاری نشود جز غم عشق شمارش معکوس 4 روزی است که شروع شده چاره ای نیست خود کرده را تدبیر نیست فریاد سکوت بزودی آغاز خواهد شد دیگر سکوتم را نخواهم شکست چون راز عشق سوختن و ساختن است فریاد سکوتم  هم اکنون استخوانهایم را خورد می کند  دستانم در حسرت گرمای دستانت و آغوشگل تقدیم شمام در نبودنت همواره بی قرار خواهد خفت


[ چهارشنبه 91/11/4 ] [ 10:57 عصر ] [ مهربان( مهر) ] [ نظرات () ]


ده صفت در سگ است که هر کس آن صفات را داشته باشد خوشبخت (و به روایتی مومن) است:

اول: خانه ندارد، و این از صفات مجردین است.
دوم: شب زنده دار است، و این از علامات عابدین است.
سوم: چون سفر کند، با خودش چیزی نمی برد، و این از علامات متوکلین است.
چهارم: وقتی که به او چیزی دهید، او را دور برده و در دور میخورد، و این از صفات متواضعین است.
پنجم: اگر او را بزنند و تردش کنند، به کمترین چیزی بازگشت میکند، و این از علامات مریدین است.
ششم: هرگز صاحبش را در سختی ترک نمیکند، و این از علامات صابرین است.
هفتم: آن زمان که بمیرد میراثی باقی نمیگذارد، و این از علامات زاهدین است.
هشتم: یکسره گرسنه است، و این از علامات مجاهدین است.
نهم: یکسره در خوف است، و این از علامات صالحین است.
دهم: به اندک چیزی از دنیا راضی میشود، و این از علامات عاشقین است.

 


[ یکشنبه 91/11/1 ] [ 9:11 عصر ] [ مهربان( مهر) ] [ نظرات () ]

دیوان شمس مولوی

[جمله بیقراریت از طلب قرار تست

طالب بیقرار شو تا که قرار آیدت

جمله ناگوارشت از طلب گوارش است

ترک گوارش ار کنی زهر گوار آیدت

جمله بی‌مرادیت از طلب مراد تست

ور نه همه مرادها همچو نثار آیدت

عاشق جور یار شو عاشق مهر یار نی

تا که نگار نازگر عاشق زار آیدت

خسرو شرق شمس دین از تبریز چون رسد

از مه و از ستاره‌ها والله عار آیدت]


امام علی علیه السلام می فرماید :
1-مراقب افکار خود باشید که گفتارتان می شود

هر نفرتی در مقابل عشق ناتوان است توان عشق سرچشمه الهی دارد و سرچشمه نفرت شیطان استوقتی می گم دوست دارم می گی نگو خوشم نمیاد وقتی می گم دوست ات داشتم می گه دیدی دوستم نداری با این اوصاف  سکوت و تحمل بهترین گزینه است به قول هاتف اصفهانی :

گفتم نگرم موی تو گفتا به قیامت                                                گفتم روم از سوی تو گفتا به سلامت

گفتم چه خوش است کار جهان گفت غم عشق                            گفتم چه شود حاصل آن گفت ندامت

دامن ز کفم می کشی و می روی امروز                                       دست منو دامان تو فردای قیامت


[ یکشنبه 91/11/1 ] [ 8:6 عصر ] [ مهربان( مهر) ] [ نظرات () ]


.: Weblog Themes By themzha :.

درباره وبلاگ

موضوعات وب
امکانات وب

دانلود آهنگ




بازدید امروز: 5
بازدید دیروز: 8
کل بازدیدها: 115250